کربلا

ستاره ها به لحظه ها جان سپرده اند

ماه خموش است

                  و تک ستاره ای در آسمان ، روشن

                  که می بالد و می نالد

                  گریه می کند و می سوزد

زمین آرام در بستر خونین خود خفته

                                     پرنده ها و کبوترهای بال و پر شکسته

روی زمین آرام و خونین خوابیده

                                    آن روز پر درد به پایان رسیده

روزی که صدای شیر حسین را در هوا می شد شنید

کربلا دیگر ساکت است

                  دیگر صدای اصغر خونین گلو به گوش مادر نمی رسد

فقط صدای گریه ی کودکانی که مظلومانه اشک می ریزند

          بابا را می خواهند ، عمو را می خواهند ، برادر را می خوانند

و زینب خسته ، و سجاد پر درد و پر اشک



حسین کیست؟

 

حسین کیست ؟ نمی دانم برای چه وقتی نامش را می شنوم ، بی اختیار بغض می کنم.

راستی حسین یادآور چیست؟ یادآور همه چیز ، حسین یادآور پیامبر ، یادآور علی ، یا آور زهرا و یادآور حسن.

اصلا حسین نمونه ی انسان کامل است که از همان کودکی خوبی ها را تمام و کمال در خود گنجانده بود.

حسین از کودکی از هر چه غیر خدا دست کشیده بود از دنیای کوچک دست کشیده بود و عشق معشوق

، عشق خدا را در دل داشت.

آری او از همان کودکی نمونه ی یک انسان کامل بود. از همان وقتی که پیامبر او را در میان دستانش گرفت

و صورتش را بوسه زد.

و در گوش او زمزمه ی ملکوتی سر داد.

حسین یک انسان صبور بود از زمانی که با پدرش برای حفظ دین سکوت کرد. حسین یک انسان شریف بود

از زمانی که با برادرش حسن ، در برابر اسلام از خود گذشتگی نشان داد.

زبانی فصیح و بلیغ داشت. او شجاع بود که در برابر فاسدان ایستاد.

حسین صبور بود، صبور از هر جهت : داغ جدش پیامبر را دید. شهادت جانسوز مادرش زهرا را دید. شهادت

برادرش محسن را مشاهده کرد. 25 سال سکوت علی را دید. درد و دل های علی را شنید ، جنایت مردم

نسبت به پدر را دید.

 

"بقیه ی متن در ادامه ی مطلب"




دسته بندی : امام حسین ,  زندگی نامه امام حسین ,  عاشورا ,  دلنوشته ,  یاران حسین (ع) ,   , 
برچسب ها :

 

السَّلامُ عَلی القَتیل المَظلوم "سلام بر آن کشته مظلوم"

السَّلامُ عَلی أخیهِ المَسمُومِ "سلام بر برادرِ مسمومش"

السَّلامُ عَلی النّازِحینَ عَنِ الاوطانِ "سلام بر آن دور افتادگان از وطن ها"

السَّلامُ عَلَی المَدفُونینَ بِلا أکفان "سلام بر آن دفن شدگان بدون بدن"

السَّلامُ عَلَی الشَّیبِ الخَضیبِ "سلام بر آن محاسن به خون خظاب شده"

السَّلامُ عَلَی الخَدّ التَّریبِ "سلام بر آن گونه خاک آلوده"

السَّلامُ مَن لَو کانَ مَعَکَ بِالطُّفُوفِ لَو قاکَ بِنَفسِهِ حَدَّ السُّیُوفِ

"سلام کسی که اگر با تو در کربلا می بود،با جانش در برابری تیزی شمشیر ها

از تو محافظت می نمود"

وَ بَذَلَ حُشاشَتَهُ دُونَکَ لِلحُتُوفِ ، وَ جاهَدَ بَینَ یَدَیکَ

"و نیمه جانش را به خاطر تو بدست مرگ می سپرد،و در

رکاب تو جهاد می کرد"

 

«بخشی از زیارت ناحیه مقدسه»



 

یکی از رفیقام بهم گفت:

رفیق!

یعنی ما لیاقت داریم جزء ۳۱۳ یار امام زمان باشیم؟!

یه لبخند زدم و با شرمندگی گفتم:

بیا بشینیم گریه کنیم رفیق!

ما جزء ۴۰ میلیون زائر کربلا تو اربعین هم نیستیم...




دسته بندی : امام حسین ,  زندگی نامه امام حسین ,  عکس ,  دلنوشته ,  یاران حسین (ع) ,   , 
برچسب ها :

امام حسین(ع) در شش هنگام گریست:

 

نخست آن هنگام بود که بر آن شد تا گام در میدان نبرد نهد،که در این حال دختر خرد سالش که آن

حضرت بسیار به او مهر می ورزید شتابان و فریاد کنان و با سری برهنه نزد پدر آمد و خود را بر جامعه

پدرش آویخت و عرضه داشت:آرام تر؛آرام تر! از رفتن باز ایست تا دیگر بار رخسارت را بنگرم و از آن

توشه گیرم؛ که بی گمان این وداعی است که بازگشتی ندارد ، و آنگاه دست ها و پاهای پدرش را

غرق در بوسه نمود پس در این حال حسین(ع) بر زمین نشست و دخترخردسالش را در آغوش نشاند

و سخت گریید و اشک هایش را با آستینش پاک می کرد و می گفت:

سیطول بعدی یا سکینة فاعلمی                                                      منک البکاء اذالحمام دهانی

دخترم ؛ سکینه! بدان که پس از آنکه مرگ بر من هجوم آورد،گریستن تو به درازا خواهد کشید و بسیار

طولانی گریید.

پس آیا دلی را می توان یافت که در چنین وداع درد آوری،اندوهگین نشود ودر غم فرو نرود.

 

دومین جایگاه آنگاه بود که حسین(ع) بر سر پیکر در خون خفته ی برادرش آمد و او را بر زمین افتاده

با مشکی پاره و دستانی گسسته از تن و به کناری افتاده یافت و در این هنگام بود که به سختی

گریست.

 

سومین جایگاه آن هنگام بود که برادر زاده اش قاسم(ع) آهنگ نبرد نمود و امام حسین(ع) دست در

گردن برادر زاده انداخت و چنان سوزناکانه گریست که بیهوش شد.

چهارمین جایگاه آن هنگام بود که بر یر پیکر در خون آرمیده برادر زاده اش قاسم نشست و پیکرش را

در هم کوفته در زیر سم اسبان یافت.

 

پنجمین جایگاه آن هنگام بود فرزند برومندش علی اکبر(ع) گام در میدان نبردی بی بازگشت نهاد و در

آن حال بود که امام حسین(ع) دیدگان {اشکبار} خویش را فرو بست و محاسنش را به دست گرفت و

آنگاه سر بر آسمان بلند نمود و پروردگارش را خواند.

 

و ششمین جایگاه آن هنگام بود که خواهرش زینب(س) را دلداری می داد و او را از گریستن و 

نالیدن آرام می ساخت که ناگاه غم چنان بر آن حضرت جیره شد که اشک از دیدگانش فرو ریخت و

پس آنگاه به سختی ازگریستن باز ایستاد.

و تو اگر در این حالت های غمبار اندیشه کنی در می یابی که آن کس که دلی سلیم و مهرورز  و

مهربان دارد از گریستن در این حالت نا گزیر است و همچنین  در می یابی که امام حسین(ع) در هر

یک از این حالات رفتاری بجا و حکیمانه را از خودنشان داده است ، همانگونه که در وداع دختر خرد

سالش و دیدار با برادرش که در نزدیکی آب با لبی تشنه و دستانی از تن گسسته فرو افتاده بود

سخت گریست ولی در وداع با برادر زاده اش قاسم(ع) ، به آن سبب که به یاد برادرش امام حسن (ع)

افتاد چنان گریست که بیهوش شد.

و همچنین آن حضرت در دیگر موارد نیز حکمت مندانه و سنجیده رفتار نمود.




دسته بندی : امام حسین ,  زندگی نامه امام حسین ,  عکس ,  عاشورا ,  محرم ,  بین الحرمین ,  یاران حسین (ع) ,   , 
برچسب ها :

 

سی هزار دینار طلا، رقمی بود که یزید(لعن الله علیه)به هر نفر از اهل خواص کوفه داد

  تا به مقابله با حسین علیه السلام برخیزند. هر دینار طلا چهار و نیم گرم و هر گرم طلا

به پول امروز 98 هزار تومان که نزدیک به 13 میلیارد و 230 میلیون تومان است.متعجب

اگر ما در آن زمان بودیم یار حسین می ماندیم؟مردد

و این فرموده مولایمان سید الشهداست که فرمودند:

«الناس عبید الدنیا و الدین لعق علی السنتهم یحوطونه مادرت معایشهم فاذا محصوا بالبلاء قل الدیانون » . (1)

«مردم بندگان دنیایند و دین، تنها بر زبانشان جاری است،

هنگامی که زندگیشان سرشار است دین گرایند

ولی هنگامی که در تنگنای بحرانها قرار گرفتند دین داران واقعی اندک می گردند .»

ما گذشتگان را لعنت می کنیم که چرا امام زمانشان(حسین علیه السلام) را تنها گذاشتند

نکند آیندگان هم ما را لعنت کنند که چرا امام زمانشان را ........

 

1. بحارالانوار، ج 44، ص 383 .

 




دسته بندی : امام حسین ,  عکس ,  عاشورا ,  محرم ,  دلنوشته ,  یاران حسین (ع) ,   , 
برچسب ها :

ناگهان قلب حرم وا شد و یک مرد جوان

مثل تیری که رها می شود از دست کمان

خسته از ماندن و آماده ی رفتن شده بود

بعد یک عمر رها از قفس تن شده بود

مست از کام پدر بود و لبش سوخته بود

مست می آمد و رخساره بر افروخته بود

روح از همه دل کنده،به او  دل بسته

بر تنش دست یدالله حمایل بسته

بی خود از خود،به خدا با دل و جان می آمد

زیر شمشیر غمش رقص کنان می آمد

یا علی گفت که برپا بکند محشر را

آمده باز هم از جا بکند خیبر را

آمد،آمد به تماشا بکشد دیدن را

معنی جمله ی در پوست نگنجیدن را

بی امان دور خدا مرد جوان می چرخید

زیر پایش همه ی کون و مکان می چرخید

بارها از دل شب یک تنه بیرون آمد

رفت از میسره از میمنه بیرون آمد

آن طرف محو تماشای علی حضرت ماه

گفت:لا حول و لا قوة الا با الله

 

 




دسته بندی : امام حسین ,  عکس ,  عاشورا ,  محرم ,  بین الحرمین ,  یاران حسین (ع) ,   , 
برچسب ها :

دارد امشب کربلا حالی عجب

دختری گریان و طفلی بی شکیب

دختری سر روی پای بابا داشت

چشم بر بابا ولیکن خواب داشت

یک نفر در حال قرآن خواندن است

یک نفر در فکر جنگ و ماندن است

یک نفر غرق نماز است و نیاز

غرق گریه ناله و سوز و گداز

یک نفر نیمه شب از شادی شراب

آن طرف پیچیده بانگ آب آب...

یک نفر لبریز از احساس بود

پاسبان خیمه ها عباس بود

یک نفر خار از زمین ها می کند

بوسه ها بر روی طفلان می زند

یک نفر در حال گریه بی قرار

می کشد در پشت خیمه انتظار

کینه های زار در دل داشتند

نعل اسبان را ز نو برداشتند
نقششان تنها به صورت بود و سر

فکر آنها فکر غارت بود و بر

کودک شش ماهه ای رفته به خواب

یک نفر آماده می سازد طناب

یک نفر گفتا زره مال من است!

گوشواره جزء اموال من است...

یک نفر گفتا اگر سر می بری

مال من تنها بود انگشتری...

یک نفر فکرش فقط گهواره بود

در پی یک جانماز پاره بود!

یک نفر می گفت دیدین یک طرف

لذت سر را بریدن... یک طرف...

هر چه باشد شور تنها امشب است

آخرین شام حسین و زینب است.

 

 




دسته بندی : امام حسین ,  عاشورا ,  محرم ,  بین الحرمین ,  یاران حسین (ع) ,   , 
برچسب ها :

 

عمه زینب به خدا خون دلم

دیگه بعد بابا محزون دلم

می دونی عمه یتیمی مشکله

طفل بی بابا همیشه خون دله

عمه دیگه نگو بابا سفره

گلمم نمی دونی کی پر پره

عمه بابا مو چرا سر بریدند

او نارو خاکا چرا می کشیدند

عمه دیدم که رگاش پاره شده

همه اهل بیتش آواره شده

چرا کشتند عمو عباس منو؟

عمه کی چیدی گل یاس منو؟

برادر اصغرمو کی سر برید؟

مرغک شیر خوارمو کی پر برید؟

رو لباش عمه چرا چوب می زدند؟

جرا اسبا رو بابام می دویدند؟

عمه زینب به خدا خون دلم

دیگه بعد بابا محزون دلم

می دونی عمه یتیمی مشکله

طفل بی بابا همیشه خون دله

عمه جون دیشب بابا رو خواب دیدم

عمو عباسو با مشک آب دیدم

خواب دیدم مادر بزرگ فاطمه رو

جدمو با عمو ها رو همه رو

خواب دیدم فاطمه از فدک می گفت

برا من از سیلی و کتک می گفت

برای مطالعه ادامه شعر به ادامه مطلب بروید.




دسته بندی : امام حسین ,  عکس ,  عاشورا ,  محرم ,  بین الحرمین ,  دلنوشته ,  یاران حسین (ع) ,   , 
برچسب ها :

چقدر زخم نشسته به ماه پیکر تو

چگونه وصف کنم جنگ نا برادر را

 

شکست فرق تو را کوفی و عجیب مدار

که خواست تازه کند یاد داغ حیدر را

 

تو ساقی همه تشنگان دنیایی

شکسته باد کسی که شکست ساغر را

 

حدیث مشک نگو که آب هم فدای سرت

که مادرم به حرم برده آب کوثر را

 

هنوز در دل میدان برادرت باقیست

غمت نباد که محرم نمانده خواهر را

 

حسین کشته ی تیر و سنان نخواهد شد

تویی که با ادبت می کشی برادر را

 

طلایه دار سپاهم بلند کن سر را

که یاد غم تو می شکند قامت برادر را.




دسته بندی : امام حسین ,  عکس ,  عاشورا ,  محرم ,  دلنوشته ,  یاران حسین (ع) ,   , 
برچسب ها :

یا حبیب الباکین

 

با خودم فکر میکنم ، اصلا چرا باید

رباب ، با آب هم قافیه باشد

روضه خوان ها زیادی شلوغش می کنند

حرمله ، آنقدر ها هم که می گویند تیر انداز ماهری نبود.

هدف های روشنی داشت : چشم های عباس ، سینه ی حسین ، گلوی تو

تنها تو بود ی که خوب فهمیدی

استخوانی که در گلوی علی بود ، سه شعبه داشت

شش ماه علی بودن را طاقت آوردی

خون تو جاذبه ی زمین را بی اعتبار کرد

حالا پدرت یک قدم  سوی خیمه می ورد ، بر می گردد

می رود ، بر می گردد

می رود...

می رودپشت خیمه ها

با غلاف شمشیر ، برایت از خاک گهواره بسازد

تا دیگر صدای سم اسب ها بیدارت نکند

رباب

می رسد از راه

با نگاه

با یک جمله کوتاه

آقا!

خودتان که سالمید ان شاالله.

 




دسته بندی : امام حسین ,  عکس ,  عاشورا ,  محرم ,  دلنوشته ,  یاران حسین (ع) ,   , 
برچسب ها :

 

عبدالله پسر ده ساله ی امام حسن مجتبی

شیر ده ساله طفل دیگر نیست / ننگ بر من اگر سپر نشوم

نفسم بند آمده عمه / قول می دهم که دردسر نشوم

نفسش را هنوز می شنوی / رحم کن که بی پدر نشوم

وای بر من اگر که پیش از او / بی سر و دست و پا و سرنشوم

عمه همه در ازدحام می خندند / جای یک جرعه ی آب

بر سوز جگر تشنه کام می خندند / تا دلش را بیشتر بسوزانند

بر زنان خیام می خندند / طبل را اهل کوفه می کوبند

در عوض اهل شام می خندند / سنگ ها بی بهانه می بارد

تیغ ها بی نیام می خندند / تازه اندوه ها شروع شده اند

رقص سر نیزه ها شروع شده است / عمه چشم مرا بگیر می میرم

کاکلش دست دشمن افتاد / یاد پرواز شیر خواره نمود

آستین را کشید و پاره نمود / گر چه او رفت بهر امدادش

گره افتاد فریادش / آنچه او دید گفتنش سخت است

گفتنش نه شنیدنش سخت است / داد زد ریشه ی هستی مرا نزنید

به دلم خیمه ی عزا نزنید / او عموی من است نا مردان

از پس و پیش بی هوا نزنید / دوره کرده اید باغبان مرا

ای تبر ها به شاخه ها نزنید / جای خالی نمانده در بدنش

اینقدر تیغ جا به جا نزنید / خاک را غرق رد پا نکنید

از عمویم مرا جدا نکنید / مادرش آمده به دیدارش

پیش مادر سر و صدا نکنید / ای عمو لاله ی حسن افتاد

به فدایت که دست من افتاد




دسته بندی : امام حسین ,  عکس ,  عاشورا ,  محرم ,  یاران حسین (ع) ,   , 
برچسب ها :


صفحه قبل 1 2 صفحه بعد